چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۳:۳۸ ق.ظ
غمبارترین روز تاریخ
غمبارترین روز تاریخدریاى بى کرانه عواطف و احساسات پاک علی به موج آمد و باران اشک از
دیدگان فرو بارید؛ همان گونه که دست فاطمه در دستش بود، سر او را به سینه
چسبانید تا شاید قلب طوفان زده اش آرامش یابد و اقیانوس متلاطم وجودش به
سکون و آرامش گراید؛ و هر ساعتى گریستند.لحظات عجیبى بود. فرشتگان
به گریه افتادند و زمین و زمان رنگ غم گرفت .آن گاه امیرمؤمنان
فرمود: گرامى همسرم ! فاطمه جان ! مام پرفضیلت فرزندانم ، دخت پرشکوه
پیامبر، با تو هستم !با تو، جلوه نور، فروغ ابدیت ، دخت بهشت !با
تو، امانت گرانبهاى خدا و پیامبر، آرى با تو!
به خداى سوگند، تو بالاتر و داناتر از آن هستى که جز آن گونه که خود
گفتى عمل کرده باشى .معاذ الله ، انت اعلم
بالله و ابر و اتقى و اکرم و اشد خوفها من الله ان اوبخک بمخالفتى (745)فاطمه
جان ! دورى تو براى من سخت است و فراقت گران .دوریت سوگ پیامبر را
برایم تجدید مى کند،محبوب دل پیامبر!در مورد وصیت هایت مطمئن
باش که على مرد وفاست ؛ همه را به جان مى خرم ، گرچه دشوار باشد و على
تنها. واختار امرک على امرى ... و آن
گاه واپسین لحظاتو سرانجام ، آن لحظات
آخرین از راه رسید، پرده هاى جهان مادى به کنار رفت ، و دروازه سراى
جاودانه گشوده شد.فرشتگان بال در بال در فرودگاه وحى و رسالت فرود آمدند
و درهاى آسمان ها تا عرش خدا گشوده شد. بوى عطرآگین بهشت در فضا پیچید و
به مشام جان رسید و باغ ها، بوستان ها و چشمه سارهاى آن در برابر بانوى
سرفراز دو گیتى جلوه گر شد.حوریان بهشت صف به صف براى استقبال و خوش
آمدگویى ایستادند. فرشته وحى فرود
آمد،روح تابناک محمد (صلى الله علیه و
آله ) تجلى کرد، و آنگاه فرشته مرگ با ادب و تواضع بر درگاه خانه على
(علیه السلام) و رویاروى فاطمه (علیها السلام ) ایستاد تا روح بلند و
ملکوتى او را دریافت و به همراه دیگر فرشتگان به بهشت پرطراوت و پرشکوه خدا
برد؛ از همان جایى که آمده بود.او که دیدگان حق بین و نافذ خویش را که
بر روى این جهان بسته و بر جهان حقیقت گشوده بود، باز کرد و نگاهى پرمعناتر
از همیشه به اطراف بسترش افکند و گفت : على جان ! آنچه را من دیدم شما
نیز مى بینید؟ اینها ساکنان عالم بالا هستند و این فرشته وحى و او هم پدرم
پیامبر است که به من اشاره مى کند و مى فرماید: یا بینة
اقدمى فما امامک خیر لک "
دخت فرزانه ام بیا! بیا آنچه براى تو مهیا و آماده است برایت بهتر است ."و
آن گاه فرمود: السلام على جبرئیل ، السلام على رسول الله ، اللهم مع
رسولک ، اللهم فى رضوانک وجوارک ...(746)((سلام
بر فرشته امین وحى !سلام بر پیامبر خدا!سلام
بر همه فرشتگان و حوریان !بار خدایا! مرا قرین و
همراه پیامبرت قرار ده !خداوندا! مرا در رضوان و
همسایگى لطف و مهرت جاى ده !خدایا! به سوى تو
روانم نه چیز دیگر.شیداى توام نه در هواى دیگر.پدر
جان ! درود بر تو! سلام بر مژده ات و بر وعده هاى راستین ات !سلام
بر تبسم دلنشینت !سلام بر سیماى پرفروغ و جمال
جهان افروزت !سلام بر چشمان درخشنده ات !پدر
جان ! به دیده منت ؛ آمدم ، آمدم ))و آن گاه این نداى مهر
و این سرود عشق در کران تا کران هستى طنین افکن شد:یَا
أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً
مَّرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی .(747)"هان
اى روح آرامش یافته !اینک خشنود و پسندیده به
بارگاه پروردگارت بازگرد؛و در زمره برترین بندگان
من درآى و به بهشت پرطراوت و زیباى من وارد شو!))فریاد!
که دیگر فاطمه پرکشید و به پدر پیوست .و
آن گاه خون در رگ ها خشکید!و آن گاه بود که دیگر
اشک ها خون شد،خون در رگ ها خشکید،قلب
هاى گرم و پر طپش یخ زد،اندوه بر سینه ها کوه شد،دست
ها و پاها از تلاش و تحرک واماند،خورشید از آسمان
فرو غلتید،دریا از موج و خروش به ساحل آرامش رو
نهاد،پرفرازترین قله استوار و سر به آسمان ساییده
از هم پاشید،قلب تپنده بشریت به یکباره از حرکت
باز ایستاد،باران خیر و مهر و رحمت از ریزش باز
ماند،چشمه ساران امید و نوید خشکید،مهتاب
اندوه زده و رنگ باخته ، رخ در نقاب کشید،افق مه
گرفته و غبارآلود، قیرگون گشت ،و زمین تیره و تار
گردید و لرزه بر ارکان آن افتاد،سوگى سهمگین به
گستره عصرها و نسل ها سایه افکند،غمبارترین روز
تاریخ رقم خورد،اندوه بارترین رویداد
روزگاران روى داد؛ چرا که ریحانه سرفراز و بشردوست پیامبر و گل زیبا و
عطرآگین بوستان او، از جور و ستم استبداد سرانجام با پیکرى آزرده و پهلویى
خسته و دلى پردرد، غریبانه سر بر بستر شهادت نهاد و براى همیشه دوستداران
عدالت و آزادى و شرافت و کرامت را به سوگ خویش نشاند.برگرفته از: سیما و سیره ریحانه پیامبر (ص)،
على کرمى فریدنى
۸۹/۰۲/۰۸