موسسه علمی ، فرهنگی ، آموزشی یــاس بــی نشــان

این وب سایت جهت خدمت رسانی به "نوجوانان عزیز " ، "والدین محترم" ، "معلمین بزرگوار " و "مبلغین گرانقدر دانش‌آموزی" طراحی گردیده است

موسسه علمی ، فرهنگی ، آموزشی یــاس بــی نشــان

این وب سایت جهت خدمت رسانی به "نوجوانان عزیز " ، "والدین محترم" ، "معلمین بزرگوار " و "مبلغین گرانقدر دانش‌آموزی" طراحی گردیده است

موسسه علمی ، فرهنگی  ، آموزشی    یــاس بــی نشــان
مسجد حضرت احمد بن موسی شاهچراغ (ع)
.......موسسـه یـــــــاس بی نشـــــان.......
************************************
این وب سایت حاوی مطالب آموزشی و کاربردی ویژه نوجوانان ، والدین ، معلمین و مبلغین دانش آموزی است.

همچنین نوجوانان عزیز اهل شیراز و قم
می توانند جهت شرکت در برنامه های تفریحی، فرهنگی و ورزشی ، به شعبه موسسه در شهر خود ، مراجعه نمایند .

آدرس شعب و شماره تماس ، در قسمت
" آشنایی و ارتباط با موسسه " موجود است.

امید به آنکه این قلیل اقدامات مورد توجه حضرت بقیة الله الاعظم (ارواحنا له الفداء) قرار بگیرد

************************************
************************************
امام علی (ع) :

رَوِّضُوا أَنْفُسَکُمْ عَلَى الْأَخْلَاقِ الْحَسَنَةِ فَإِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ یَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلُقِهِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ الْقَائِم‏

خودتان را بر خوش اخلاقى تمرین و ریاضت دهید، زیرا که بنده مسلمان با خوش اخلاقى خود به درجه روزه گیر شب زنده دار مى رسد.

تحف العقول ص 111

************************************
امام باقر (ع) :

إِنَّ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ المُداعِبَ فِى الجَماعَةِ بِلا رَفَثٍ

خداوند عزوجل دوست دارد کسى را که در میان جمع شوخى کند به شرط آن که ناسزا نگوید .

کافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص663

************************************
امام علی (ع) :

مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ اَراحَ قَلْبَهُ

هر کس چشم خود را [از نامحرم] فرو بندد، قلبش راحت مى ‏شود.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 260

************************************
جمعه, ۱۸ دی ۱۳۸۸، ۰۷:۰۰ ق.ظ

اتل متل یه بازی

اتل متل یه بازی اتل‌ متل‌ یه‌ بازی‌ بازی‌ای‌ بچه‌گونه‌ از آقا جون‌ نشسته‌تا کوچولوی‌ خونه‌اول‌ عمونشسته‌بعد زن‌ عمو فریده‌بعد مامان‌ و آقاجون‌بعد بابا و سعیده‌مامان‌ بزرگ‌ کنارش‌بعد عمه‌ جون‌ خجسته‌                                       بعد هم‌ شوهر عمه‌ که‌سوخته‌ کنار نشسته‌همین‌ طوری‌ که‌ می‌خوندرسید به‌ پای‌ باباش‌با دست‌ روی‌ پاهاش‌ زدتِقّی‌ صدا داد پاهاش‌یه‌ دفعه‌ رنگش‌ پریدپای‌ بابا رو ناز کردنذاشت‌ که‌ ورچیده‌ شه‌پای‌ اونو دراز کرد بعد دوباره‌ شروع‌ کرداتل‌ متل‌ روخوندش‌با کلّی‌ داد و بیدادآقا جونم‌ سوزوندش‌دوباره‌ توی‌ بازی‌قرعه‌ به‌ بابا افتادنذاشت‌ بابا بسوزه‌با کلی‌ داد و فریادبازی‌ کرد و دوباره‌به‌ پای‌ بابا رسیدچشماشو بست‌ و رد شدانگار پاهارو ندیدمامان‌ جونم‌ سوزوندش‌عمه‌ رو بیرون‌ انداخت‌با قهر و با جرزنی‌کار عمو رو هم‌ ساخت‌زن‌ عمو هم‌ بیرون‌ رفت‌مامان‌ بزرگش‌ هم‌ سوخت‌اون‌ وقت‌ بابا رو بوسیدچشماشو به‌ پاهاش‌ دوخت‌ بعد از خودش‌ شروع‌ کرداتل‌ متل‌ رو خوندش‌ولی‌ بازم‌ آخرش‌بدجورکی‌ جزوندش‌نمی‌تونست‌ بخونه‌سعیده‌ آچین‌ واچین‌پای‌ بابا ورچیده‌اس‌تو جنگ‌ رفته‌ روی‌ مین‌یکدفعه‌ بغضش‌ گرفت‌گفت‌ : تو اتل‌ متل‌هام‌ بابا دیگه‌ بازی‌ نیست‌تا که‌ نسوزه‌ بابام‌پاهای‌ مصنوعی‌ روبرد با خودش‌ تو اتاق‌محکم‌ درو بهم‌ زدچشماشو دوختش‌ به‌ طاق‌امشب‌ حال‌ سعیده‌خیلی‌ خیلی‌ خرابه‌بازم‌ با بغض‌ و گریه‌میخواد بره‌ بخوابه‌دیگه‌ می‌خواد وقت‌ خواب‌سعیده‌ عادت‌ کنه‌جای‌ متکّا روی‌ِپااستراحت‌ کنه‌ولی‌ یه‌ روز می‌فهمه‌بابا همیشه‌ برده‌پای‌ بابا تو جبهه‌شهید شده‌، نمرده‌                                                                                      شاعر : ابوالفضل سپهر
۸۸/۱۰/۱۸
تلفن:37301020-071 / کانال تلگرام: yasebineshan1@

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی