موسسه علمی ، فرهنگی ، آموزشی یــاس بــی نشــان

این وب سایت جهت خدمت رسانی به "نوجوانان عزیز " ، "والدین محترم" ، "معلمین بزرگوار " و "مبلغین گرانقدر دانش‌آموزی" طراحی گردیده است

موسسه علمی ، فرهنگی ، آموزشی یــاس بــی نشــان

این وب سایت جهت خدمت رسانی به "نوجوانان عزیز " ، "والدین محترم" ، "معلمین بزرگوار " و "مبلغین گرانقدر دانش‌آموزی" طراحی گردیده است

موسسه علمی ، فرهنگی  ، آموزشی    یــاس بــی نشــان
مسجد حضرت احمد بن موسی شاهچراغ (ع)
.......موسسـه یـــــــاس بی نشـــــان.......
************************************
این وب سایت حاوی مطالب آموزشی و کاربردی ویژه نوجوانان ، والدین ، معلمین و مبلغین دانش آموزی است.

همچنین نوجوانان عزیز اهل شیراز و قم
می توانند جهت شرکت در برنامه های تفریحی، فرهنگی و ورزشی ، به شعبه موسسه در شهر خود ، مراجعه نمایند .

آدرس شعب و شماره تماس ، در قسمت
" آشنایی و ارتباط با موسسه " موجود است.

امید به آنکه این قلیل اقدامات مورد توجه حضرت بقیة الله الاعظم (ارواحنا له الفداء) قرار بگیرد

************************************
************************************
امام علی (ع) :

رَوِّضُوا أَنْفُسَکُمْ عَلَى الْأَخْلَاقِ الْحَسَنَةِ فَإِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ یَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلُقِهِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ الْقَائِم‏

خودتان را بر خوش اخلاقى تمرین و ریاضت دهید، زیرا که بنده مسلمان با خوش اخلاقى خود به درجه روزه گیر شب زنده دار مى رسد.

تحف العقول ص 111

************************************
امام باقر (ع) :

إِنَّ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ المُداعِبَ فِى الجَماعَةِ بِلا رَفَثٍ

خداوند عزوجل دوست دارد کسى را که در میان جمع شوخى کند به شرط آن که ناسزا نگوید .

کافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص663

************************************
امام علی (ع) :

مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ اَراحَ قَلْبَهُ

هر کس چشم خود را [از نامحرم] فرو بندد، قلبش راحت مى ‏شود.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 260

************************************
سه شنبه, ۵ آبان ۱۳۸۸، ۰۶:۲۰ ب.ظ

چمران، فرمانده قلبها

شخصیت، سیما و خاطرات چمران هنوز در قلبها باقی است بدون مقدمه از موفقیت چمران در امتحانات خود خبر داد. از توانایی علمی این دانشجوی توانای ایرانی اظهار شگفتی کرد و گفت: “مصطفی چمران باعث شده که برای نخستین بار استادی به دانشجوی خود نمره 22 بدهد!” شخصیت، سیما و خاطرات دوست داشتنی سردار شهید اسلام دکتر مصطفی  چمران همچنان در قلبها ویادها باقی است. مرد خستگی ناپذیر جبهه های جنگ،  دانشجوی پرکار در عرصه علم و تجلی زهد فعال در عرصه عرفان. شهید دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران متولد شد. در مدرسه انتصار یه با درس و تحصیل آشنا شد و در دارالفنون و دبیرستان البرز تحصیلات خود را ادامه  داد و بالاخره پس از ورود به دانشگاه در سال 1336 در 25 سالگی در رشته  الکترومکانیک از دانشکده فنی دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. شهید  چمران با استفاده از بورس تحصیلی که ویژه شاگردان ممتاز بود در همان  سال برای تداوم تحصیل راهی آمریکا می شود و در ابتدای راه در دانشگاه تگزاس مشغول به تحصیل شد. پس از دریافت فوق لیسانس برق از آن، در سال 1342، دکتری خود در رشته مهندسی “گلداخت هسته ای” از دانشگاه  برتلی در کالیفرنیای دریافت می کند. پس از دریافت این مدرک، بعد از وقوع قیام خونین 15 خردادماه در سال 42 بود که چمران راهی مصر شد. به مدت 2 سال در زمان ریاست جمهوری جمال عبدالناصر سخت ترین روزهای  چریکی و نبردهای پارتیزانی را فرا می گیرد و از آن پس مسئولیت تعلیم  چریکی مبارزان ایرانی که علیه اسرائیل گرد هم آمده بودند را بر عهده می گیرد. پس از فوت عبدالناصر، چمران راه لبنان را در پیش گرفته پس از خلق حماسه های بلند در آنجا، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به شوق دیدار حضرت امام خمینی و دعوت به فریاد “هل من ناصر ینصرنی” آن قائد بزرگ،  روی به ایران می آورد و بدینگونه هجرت 23 ساله وی به پایان می رسد. دکتر چمران بلافاصله پس از رسیدن به کشور، آموزش نظامی فرزندان  انقلاب اسلامی در منطقه سعدآباد تهران را بر عهده گرفته و بدینگونه وارد عرصه ایجاد آمادگی دفاعی در میان جوانان و مبارزان کشور برای حضور فعال  در برابر توطئه های آنی استکبار می شود. معاون نخست وزیر در امور انقلاب، وزیر دفاع، مردم تهران در مجلس، عضویت در شورای عالی دفاع، از جمله مسئولیت هایی است که دکتر چمران در طول 3 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر عهده می گیرد اما هیچ کدام از این مسئولیت ها و مقام ها،  او را راضی نکرده و در هر کدام از دوره های مسئولیت خود، دفتر کار خویش  را در جبهه، پشت خاکریزها، درون سنگرها و در جمع باصفای رزمندگان اسلام قرار می دهد. تشکیل ستاد جنگ های نامنظم، از جمله ابتکارات وی بود که  در برهه های بحرانی سال های نخست انقلاب و جنگ تحمیلی توانست  فعالیت های درخشانی از خود به نمایش بگذارد. دکتر چمران، آموخته های خود در کلاس های درس و دانشگاه را نیز در خدمت جنگ به کار گرفته با ابتدایی ترین امکانات دست به ابداعاتی می زند که در آن شرایط حساس،  برای بچه های بی سلاح و مدافع میهن بسیار ذی قیمت بود. از جمله آنها  می توان به اختراع پنج شاخه هایی به نام خورشیدی اشاره کرد که مانعی  برای عبور تانک های دشمن محسوب می شد. پمپ های آبی که آب را زیر  پای دشمن می انداخت، خود روی شنی دار، موشک زیرآبی 6 متری، زیر  دریایی هجومی کوچک و ... از جمله دیگر اختراعات ساده ای بود که دکتر  چمران در عرصه جنگ از خود به یادگار گذاشت. برای دکتر مصطفی چمران، همه شرایط جهت یک زندگی راحت، بی دغدغه  سرشار از امکانات در قلب دنیای غرب ممکن بود. بزرگترین شرکت ارتباطات  آمریکا به وی پیشنهاد کار داده بود، اما روح چمران در دنیای دیگری پرگشوده بود. دنیایی که او را به دهلاویه کشاند و بالاخره در 31 خرداد 1360 در همین منطقه به فیض بزرگ شهادت نائل آمد. و جاودانه اش ساخت. پیش از آن نیز دکتر چمران به افتخار جانبازی نائل آمده بود. از جمله آنها  محرومیت وی در شب تاسوعای حسینی در سوسنگرد بود. بعد از  مجروحیت از چمران خواسته می شود تا برای انجام و ادامه درمان در  بیمارستان بماند اما جواب سردار صبور، دکتر چمران این بود که “نفس بچه ها،  زخم های مرا زودتر التیام می بخشد.” به جاست در همین جا به ذکر خاطره ای از توانایی علمی دکتر چمران بپردازیم.  گفته شده است که در دانشگاه مورد تحصیل چمران در آمریکا استادی تدریس می کرد که کمتر دانشجویی توانسته بود از او نمره بالای 10 بگیرد. همین استاد یک روز با خوشحالی عجیب وارد دانشگاه شد. بی تاب و طاقت  به جمع دانشجویان پیوست و بدون مقدمه از موفقیت چمران در امتحانات خود  خبر داد. از توانایی علمی این دانشجوی توانای ایرانی اظهار شگفتی کرد و گفت:  “مصطفی چمران باعث شده که برای نخستین بار استادی به دانشجوی  خود نمره 22 بدهد!”
۰ نظر ۰۵ آبان ۸۸ ، ۱۸:۲۰
تلفن:37301020-071 / کانال تلگرام: yasebineshan1@
سه شنبه, ۵ آبان ۱۳۸۸، ۰۶:۲۰ ب.ظ

چمران، فرمانده قلبها

شخصیت، سیما و خاطرات چمران هنوز در قلبها باقی است بدون مقدمه از موفقیت چمران در امتحانات خود خبر داد. از توانایی علمی این دانشجوی توانای ایرانی اظهار شگفتی کرد و گفت: “مصطفی چمران باعث شده که برای نخستین بار استادی به دانشجوی خود نمره 22 بدهد!” شخصیت، سیما و خاطرات دوست داشتنی سردار شهید اسلام دکتر مصطفی  چمران همچنان در قلبها ویادها باقی است. مرد خستگی ناپذیر جبهه های جنگ،  دانشجوی پرکار در عرصه علم و تجلی زهد فعال در عرصه عرفان. شهید دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران متولد شد. در مدرسه انتصار یه با درس و تحصیل آشنا شد و در دارالفنون و دبیرستان البرز تحصیلات خود را ادامه  داد و بالاخره پس از ورود به دانشگاه در سال 1336 در 25 سالگی در رشته  الکترومکانیک از دانشکده فنی دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. شهید  چمران با استفاده از بورس تحصیلی که ویژه شاگردان ممتاز بود در همان  سال برای تداوم تحصیل راهی آمریکا می شود و در ابتدای راه در دانشگاه تگزاس مشغول به تحصیل شد. پس از دریافت فوق لیسانس برق از آن، در سال 1342، دکتری خود در رشته مهندسی “گلداخت هسته ای” از دانشگاه  برتلی در کالیفرنیای دریافت می کند. پس از دریافت این مدرک، بعد از وقوع قیام خونین 15 خردادماه در سال 42 بود که چمران راهی مصر شد. به مدت 2 سال در زمان ریاست جمهوری جمال عبدالناصر سخت ترین روزهای  چریکی و نبردهای پارتیزانی را فرا می گیرد و از آن پس مسئولیت تعلیم  چریکی مبارزان ایرانی که علیه اسرائیل گرد هم آمده بودند را بر عهده می گیرد. پس از فوت عبدالناصر، چمران راه لبنان را در پیش گرفته پس از خلق حماسه های بلند در آنجا، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به شوق دیدار حضرت امام خمینی و دعوت به فریاد “هل من ناصر ینصرنی” آن قائد بزرگ،  روی به ایران می آورد و بدینگونه هجرت 23 ساله وی به پایان می رسد. دکتر چمران بلافاصله پس از رسیدن به کشور، آموزش نظامی فرزندان  انقلاب اسلامی در منطقه سعدآباد تهران را بر عهده گرفته و بدینگونه وارد عرصه ایجاد آمادگی دفاعی در میان جوانان و مبارزان کشور برای حضور فعال  در برابر توطئه های آنی استکبار می شود. معاون نخست وزیر در امور انقلاب، وزیر دفاع، مردم تهران در مجلس، عضویت در شورای عالی دفاع، از جمله مسئولیت هایی است که دکتر چمران در طول 3 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر عهده می گیرد اما هیچ کدام از این مسئولیت ها و مقام ها،  او را راضی نکرده و در هر کدام از دوره های مسئولیت خود، دفتر کار خویش  را در جبهه، پشت خاکریزها، درون سنگرها و در جمع باصفای رزمندگان اسلام قرار می دهد. تشکیل ستاد جنگ های نامنظم، از جمله ابتکارات وی بود که  در برهه های بحرانی سال های نخست انقلاب و جنگ تحمیلی توانست  فعالیت های درخشانی از خود به نمایش بگذارد. دکتر چمران، آموخته های خود در کلاس های درس و دانشگاه را نیز در خدمت جنگ به کار گرفته با ابتدایی ترین امکانات دست به ابداعاتی می زند که در آن شرایط حساس،  برای بچه های بی سلاح و مدافع میهن بسیار ذی قیمت بود. از جمله آنها  می توان به اختراع پنج شاخه هایی به نام خورشیدی اشاره کرد که مانعی  برای عبور تانک های دشمن محسوب می شد. پمپ های آبی که آب را زیر  پای دشمن می انداخت، خود روی شنی دار، موشک زیرآبی 6 متری، زیر  دریایی هجومی کوچک و ... از جمله دیگر اختراعات ساده ای بود که دکتر  چمران در عرصه جنگ از خود به یادگار گذاشت. برای دکتر مصطفی چمران، همه شرایط جهت یک زندگی راحت، بی دغدغه  سرشار از امکانات در قلب دنیای غرب ممکن بود. بزرگترین شرکت ارتباطات  آمریکا به وی پیشنهاد کار داده بود، اما روح چمران در دنیای دیگری پرگشوده بود. دنیایی که او را به دهلاویه کشاند و بالاخره در 31 خرداد 1360 در همین منطقه به فیض بزرگ شهادت نائل آمد. و جاودانه اش ساخت. پیش از آن نیز دکتر چمران به افتخار جانبازی نائل آمده بود. از جمله آنها  محرومیت وی در شب تاسوعای حسینی در سوسنگرد بود. بعد از  مجروحیت از چمران خواسته می شود تا برای انجام و ادامه درمان در  بیمارستان بماند اما جواب سردار صبور، دکتر چمران این بود که “نفس بچه ها،  زخم های مرا زودتر التیام می بخشد.” به جاست در همین جا به ذکر خاطره ای از توانایی علمی دکتر چمران بپردازیم.  گفته شده است که در دانشگاه مورد تحصیل چمران در آمریکا استادی تدریس می کرد که کمتر دانشجویی توانسته بود از او نمره بالای 10 بگیرد. همین استاد یک روز با خوشحالی عجیب وارد دانشگاه شد. بی تاب و طاقت  به جمع دانشجویان پیوست و بدون مقدمه از موفقیت چمران در امتحانات خود  خبر داد. از توانایی علمی این دانشجوی توانای ایرانی اظهار شگفتی کرد و گفت:  “مصطفی چمران باعث شده که برای نخستین بار استادی به دانشجوی  خود نمره 22 بدهد!”
۰ نظر ۰۵ آبان ۸۸ ، ۱۸:۲۰
تلفن:37301020-071 / کانال تلگرام: yasebineshan1@
شنبه, ۲ آبان ۱۳۸۸، ۰۷:۲۸ ب.ظ

کی با حسین کار داشت؟

کی با حسین کار داشت؟ یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟ بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!»ترق! ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟» و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت! چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:«کی با حسین کار داشت؟» جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من!»ترق!جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!
۰۲ آبان ۸۸ ، ۱۹:۲۸
تلفن:37301020-071 / کانال تلگرام: yasebineshan1@
شنبه, ۲ آبان ۱۳۸۸، ۰۷:۲۸ ب.ظ

کی با حسین کار داشت؟

کی با حسین کار داشت؟ یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟ بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!»ترق! ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟» و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت! چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:«کی با حسین کار داشت؟» جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من!»ترق!جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!
۰۲ آبان ۸۸ ، ۱۹:۲۸
تلفن:37301020-071 / کانال تلگرام: yasebineshan1@
پنجشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۸۸، ۰۸:۴۳ ب.ظ

شهید آوینی از منظر رهبر معظم انقلاب

سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار با خانواده ی شهید سید مرتضی آوینی در تاریخ 2/2/1372)بسم الله الرحمن الرحیم خداوند ان شاالله این شهید را با پیغمبر محشور کند. من حقیقتا نمی دانم چطور می شود انسان احساساتش را در یک چنین مواقعی بیان و تعبیر کند؟ چون در دل انسان یک جور احساس نیست. در حادثه ی شهادتی مثل شهادت این شهید عزیز چندین احساس با هم هست. یکی احساس غم و تاسف است از نداشتن کسی مثل سید مرتضی آوینی. اما چندین احساس دیگرهم با این همراه است که تفکیک آنها از همدیگر و باز شناسی هریک و بیان کردن آنها کار بسیار مشکلی است. به هر حال امیدواریم که خداوند متعال خودش به بازماندگانش به شما پدرشان، مادرشان، خانمشان، فرزندانشان. همه ی کسانشان به شما که بیشترین غم . سنگین ترین غصه را دارید تسلی ببخشد. چون جز با تسلی الهی دلی که چنین گوهری را از خودش جدا می بیند واقعا آرامش پیدا نمی کند. فقط خدای متعال باید تسلی بدهد و می دهد.من با خانواده های شهدا زیاد نشست و برخاست کرده ام و می کنم. و از شرایط روحی آنان آگاهم. گاهی فقدان یک عزیز مصیبتی است که اگر مرگ او شهادت نبود تا ابد قابل تسلی نبود. اما خدای متعال در شهادت سری قرار داده که هم زخم است و هم مرهم و یک حالت تسلی و روشنایی به بازماندگان می دهد. من خانواده ی شهیدی را دیدم که فقط همان یک پسر را داشتند و خدای متعال آن پسر را از آنان گرفته بود.(البته از این قبیل زیاد دیده ام. این یک نمونه اش.)وقتی انسان عکس آن جوان را هنگامی که با پدرش خداحافظی می کردکه به جبهه برود می دید با خودش فکر می کرد که « اگر این جوان کشته شود پدر و مادرش تا ابد خون خواهند گریست.» یعنی منظره این را نشان می داد. بستگی آن پدر و مادر به آن جوان از این منظره کاملاً مشخص بود (من آن عکس را دارم. آن را بعداً برای من آوردند. من هم آن عکس را قاب شده نگه داشته ام. این عکس حال مخصوصی دارد.)اما خدای متعال به آن پدر و مادر آرامش و تسلایی بخشیده بود که خود پدرش به من گفت: «من فکر می کردم اگر این بچه کشته شود من خواهم مرد.» (یعنی همان احساسی را که من از مشاهده ی آن عکس داشتم ایشان با اظهاراتش تایید می کرد.)می گفت: «ولی خدای متعال دل ما را آرام کرد.»در این مورد هم همین است. یعنی وقتی شما می دانید که فرزندتان در پیشگاه خدای متعال در درجات عالی دارد پرواز می کند یعنی آن چیزی که همه ی عرفا و اهل سلوک و آن سرگشته های وادی های عشق و شور معنوی وعرفانی یک عمر به دنبالش گشته اند و دویده اند او با این فداکاری و این شهادت به دست آورده و رضوان و قرب الهی را درک کرده است خوشحال می شوید که فرزندتان به اینجا رسیده است.امیدواریم که خداوند متعال درجات او را عالی کند. من با فرزند شما نشست و برخاست زیادی نداشتم. شاید سه جلسه که در آن سه جلسه هم ایشان هیچ صحبتی نکرده بود. من با ایشان خیلی کم هم صحبت شدم. منتها آن گفتارهای تلویزیونی را از سالها پیش می شنیدم و به آن ها علاقه داشتم. هر چند نمی دانستم که ایشان آنها را اجرا می کند. لکن در ایشان همواره نوری مشاهده می کردم. ایشان دو- سه مرتبه آمد اینجا و روبه روی من نشست. من یک نور و یک صفا و یک حالت روحانی در ایشان حس می کردم و همین جور هم بود. همین ها هم موجب می شود که انسان بتواند به این درجه ی رفیع شهادت برسد. خداوند ان شاء الله دلهای داغدیده و غمگین شما را خودش تسلی بدهد. اگر ما به حوزه ی آن شهادت و شهید و خانواده ی شهید نزدیک می شویم برای خاطر خودمان است. بنده خودم احساس احتیاج می کنم. برای ما افتخار است که هر چه می توانیم به این حوزه ی شهادت و این شهید خودمان را نزدیک بکنیم.چند روز پیش توفیق زیارت مقبره ی این شهید را پیدا کردیم. پنج شنبه ی گذشته رفتیم آنجا و قبر مطهر ایشان و آن همرزم و همراهشان –شهید یزدان پرست- را زیارت کردیم. ان شاءالله که خداوند درجاتشان را عالی کند و روز به روز برکات آن وجود با برکت را بیشتر کند. کارهایی که ایشان داشتند ان شاءالله نباید زمین بماند. ان شاالله برای روایت فتح یک فکر درست و حسابی شده است که ادامه پیدا کند.نباید بگذارند که کارهای ایشان زمین بماند. این کارها، کارهای با ارزشی بود. ایشان معلوم می شود ظرفیت خیلی بالایی داشتند که این قدر کار و این همه را به خوبی انجام می دادند. مخصوصا این روایت فتح چیز خیلی مهمی است. شب هایی که پخش می شد من گوش می کردم. ظاهرا سه- چهار برنامه هم بیشتر اجرا نشد. حالا یک مسئله این است که آن کاری را که ایشان کرده اند و حاضر و آماده است چگونه از آن بهره برداری بشود. یک مسئله هم این است که کار ادامه پیدا کند. آن روز که ما از این آقایان خواهش می کردیم و من اصرار می کردم که این روایت فتح ادامه پیدا کند درست نمی دانستم چگونه ادامه پیدا کند. بعد که برنامه ها اجرا شد دیدیم همین است. یعنی زنده کردن ارزش های دفاع مقدس در خاطرها. آن خاطره ها را یکی یکی از زبان ها بیرون کشیدن. و آنها را به تصویر کشیدن و آن فضای جنگ را بازآفرینی کردن. این کاری بود که ایشان داشت می کرد. و هر چه هم پیش می رفت بهتر می شد. یعنی پخته تر می شد. چون کار نشده ای بود. غیر از این بود که بروند در میدان جنگ و با رزمنده حرف بزنند. آن کار خیلی آسان تر بود. این کار هنری تر و دشوارتر و محتاج تلاش فکری و هنری بیشتری بود. اول ایشان شروع کرد و بعد کم کم بهتر و پخته تر شد. من حدس می زنم اگر ایشان زنده می ماند و ادامه می داد این کار خیلی اوج پیدا می کرد. حالا هم باید این برنامه دنبال شود. تازه در همین میدان هم منحصر نیست. یعنی بازآفرینی آن فضا از راه خاطره ها یکی از کارهاست. در باب جنگ و ادامه ی روایت فتح کارهای دیگری هم شاید بشود انجام داد. حیف است که این کار تعطیل شود. من خیلی خوشحال شدم از این که زیارتتان کردم. /س
۳۰ مهر ۸۸ ، ۲۰:۴۳
تلفن:37301020-071 / کانال تلگرام: yasebineshan1@