پنجشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۸۸، ۰۲:۳۱ ب.ظ
نقش تبلیغات گمراه کننده بنى امیه در واقعه کربلا
نقش تبلیغات گمراه کننده بنى امیه
در واقعه کربلایش از پنجاه سال از رحلت رهبر عالم بشریت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)
نگذشته بود و هنوز فریاد آن بزرگ رهبر الهى، در گوشها طنینانداز بود که:
«الحسن و الحسین اماما امتى بعد ابیهما و سیدا شباب إهل الجنه و امهما
سیدة نساء العالمین و ابوهما سیدالوصیین.»
یش از پنجاه سال از رحلت رهبر عالم بشریت رسول اکرم(صلی الله علیه و
آله) نگذشته بود و هنوز فریاد آن بزرگ رهبر الهى، در گوشها طنینانداز
بود که: «الحسن و الحسین اماما امتى بعد ابیهما و سیدا شباب إهل الجنه و امهما سیدة نساء العالمین و ابوهما سیدالوصیین.»(1)
و هنوز کسانى مانند "جابر بن عبدالله انصارى"، "ابوسعید خدرى"، "سهل بن
سعد ساعدى"، "زید بن ارقم" و "انس بن مالک" زنده بودند و حدیث "الحسن و
الحسین سیدا شباب اهل الجنه" را درباره آن دو امام از رسول خدا(صلی الله
علیه و آله) شنیده بودند.(2)کسى در محبت و علاقه پیامبر خدا به دخت
گرامىاش حضرت زهرا(علیهاالسلام) و فرزندان ارجمندش تردید نداشت، از اصحاب
و تابعین، کم نبودند کسانى که سیماى رسول خدا را به خاطر داشتند، آن هنگام
که فرمود: "فاطمه بضعة منى من اغضبها فقد اغضبنى(3)؛ فاطمه پاره تن من است
آن که او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است" و "ان الله یغضب لغضب
فاطمه و یرضى لرضاها(4)؛ همانا خداوند براى خشم فاطمه، به خشم مىآید و
براى رضایت او، خشنود مىشود." و نیز صحابه فراموش نکرده بودند که
سیدالمرسلین به سوى على، فاطمه، حسن و حسین(علیهمالسلام) نظر کرد و
فرمود: "انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم (5)؛ با کسانى که با شما بجنگند، در جنگم و با کسانى که با شما صلح کنند، در صلحم."با
این وصف، مسلمانان چگونه اجازه دادند و امویان چسان چنین فضایى را پدید
آوردند تا وجدان عمومى پذیراى شهادت امام حسین(علیهالسلام) و ابرار
همراهش گردد؟به نظر مىرسد، چهار عامل اساسى، فضاى چنین حادثه دلخراشى را پدید آورد و بستر چنین حرکتى را مهیا ساخت:1ـ تبلیغات گمراه کننده بنى امیه؛2ـ بى خبرى مردم و عدم قدرت تحلیل پدیدههاى سیاسى؛3ـ تحریف فلسفه سیاسى اسلام (امامت)؛4 ـ ترویج و تبلیغ مکتب جبرگرایى.بیش
از پنجاه سال از رحلت رهبر عالم بشریت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)
نگذشته بود و هنوز فریاد آن بزرگ رهبر الهى، در گوشها طنینانداز بود که:
«الحسن و الحسین اماما امتى بعد ابیهما و سیدا شباب إهل الجنه و امهما
سیدة نساء العالمین و ابوهما سیدالوصیین.»رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «ثلاث اخافهن على امتى من بعدى: الضلاله بعد المعرفه، مضلات الفتن و شهوه البطن و الفرج(6)؛ از
سه چیز، پس از خود بر امتم بیمناکم: 1ـ گمراهى پس از شناخت حق، 2ـ
فتنـههـا و آشـوبهاى اغـواگـر، 3ـ شکمپرستى و شهوترانى.» و این هر سه در
دوران معاویه به بالاترین شکل خود رسید، چه گمراهىاى از این بالاتر که
جانشین منصوب از قبل پیامبر ـ یا لااقل داماد، پسر عمو و اولین مسلم ـ در
خطبههاى نماز جمعه به دستور معاویه لعن شود؟(7) چه اغوایى از این بالاتر
که عمرو بن عاص، امامى را از خلافت، خلع کرد که جن و انس بر لیاقتش معترف
بودند و فرزند هند "آکلة الاکباد" را به جانشینى رسول خدا، برگزید؟تبلیغات
گمراه کننده از آنجا آغاز گشت که معاویه با پول بیت المال مسلمین، در مذمت
و بدگویى امام آنان، حدیث جعل کرد(8) و پرده حرمت را درید و با کمک
دستیارانى چون "مغیرة بن شعبه" و "عمرو بن عاص"، نه تنها خود را "خلیفه
رسول الله" و "اولى الامر" مسلمانان خواند و زمینه قتل عام شیعیان را
فراهم ساخت، که به شامیان و پارهاى دیگر از بلاد ـ با تبلیغات دروغین ـ
قبولاند که مجسمه عدالت، نماز نمىخواند!اگر
نبود، مگر این نکته که اکنون نیز بسیارى از برادران اهل سنت، معاویه را تا
حد تقدیس مىستایند، کافى بود که بدانیم دراهم و دنانیر و تبلیغات گمراه
کننده امویان، چسان هویت فتنه انگیز معاویه را وارونه به مردم نمایاند و
شخصیت على و خاندانش را بر خلاف واقع! پس از معاویه نیز ـ با تمهیدات او ـ
یزید را امام مسلمانان خواندند و حسین را آشوبگرى که قصد برهم زدن امنیت
ملى را در سر دارد و لذا به جعل حدیث پرداختند و از قول رسول خدا گفتند:
«من اراد ان یفرق امر هذه الامه و هو جمیع فاضربوه بالسیف کائنا من
کان»(9)؛ آن کس که در اندیشه ایجاد تفرقه در میان امت واحده اسلامى برآید؛
با شمشیر سرکوبش کنید؛ هر کس که مىخواهد باشد.»(10)و در همین
راستا ماموران مسلح حاکم حجاز به سیدالشهدا گفتند: "یا حسین! الا تتقى
الله تخرج من الجماعه و تفرق بین هذه الامه(11)؛ اى حسین! آیا از خدا پروا
نمىکنى که از جماعت مسلمانان جدا مىشوى و در میان امت، تفرقه مىاندازى؟"عبیدالله
بن زیاد، حاکم عراق، نیز به مسلم بن عقیل گفت: «یا ابن عقیل! اتیت الناس و
هم جمع فشتتت بینهم و فرقت کلمتهم و حملت بعضهم على بعض(12)؛ اى پسر عقیل!
تو آمدى و در میان مردمى که متحد بودندغ تفرقه انداختى و وحدت آنها را بر
هم زدى و برخى را به جان پارهاى دیگر انداختى."عمرو بن حجاج نیز
در توجیه جنایت خود در کربلا گفت: «ما طاعت امام را کنار نگذاشته و از
جماعت کنارهگیرى نکردیم»، همو هنگامى که سپاه کوفه را به جنگ تشویق
مىکرد، گفت:«یا اهل الکوفه الزموا طاعتکم و جماعتکم و لا ترتابوا
فى قتل من مرق من الدین و خالف الامام(13)؛ اى کوفیان! فرمانبردارى کنید و
یکپارچگى خود را حفظ نمایید و در کشتن کسى که از دین خارج شده و بر امام
شوریده است، تردید به خود راه ندهید.»و بدین سان قیام
عدالت خواهانه پسر پیامبر(صلی الله علیه و آله) که با انگیزه امر به معروف
و نهى از منکر و براى اصلاح جامعه اسلامى و به درخواست نیروهاى مذهبى ـ
ملى کوفه، که تشنه عدالت على بودند، آغاز گردید، آشوبگرى بر ضد حکومت
اسلامى یزید تبلیغ گشت! و از سوى دیگر، یزید بن معاویه این جرثومه فساد و
تباهى، عنصرى داراى فضایل انسانى و مهذب و هوشمند و ستوده خصال تبلیغ
شد.(14)1- فرائد السمطین، ج1، ص55.2- تاریخ طبرى، ج4، ص323/ الارشاد، ص234/ تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، ج4، ص317.3- صحیح بخارى (تحقیق مصطفى دیب البغا) ج3، ص1361، ح3510.4- میزان الاعتدال، ج1، ص535، ح2002/ کنزالعمال، ج12، ص111، ح34237.5- مسند احمد بن حنبل، ج2، ص442/ تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، ج4، ص319.6- جامع السعادات، ج2، ص4.7- الغدیر، ج10، ص257.8- شرح ابن ابى الحدید، ج1، ص359 ـ 361/ الغدیر، ج11، ص28. 9- قاضى ابى بکر بن العربى، العواصم من القواصم(مکتبه اسامه بن زید، لبنان)، ص232.10-
شگفتا! شورش معاویه بر ضد حکومت اسلامى على(علیهالسلام)، مصداق این حدیث
دانسته نمىشود ولى قیام اسلامى امام حسین، علیه حکومت ظالمانه یزید، با
دستاویز قرار دادن چنین حدیثى، محکوم دانسته مىشود و شایسته مجازات!11- تاریخ طبرى، ج4، ص289.12- الارشاد، ص216/ مقتل خوارزمى، ج1، ص213.13- تاریخ طبرى، ج4، ص331.14- مقتل خوارزمى، ج1، ص242.
۸۸/۰۹/۲۶