شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۳:۵۲ ق.ظ
شهید گمنام
شهید گمنام
نه جامه ای،نه پلاکی، نه عطر خاطره اینه ره به سوی تو دارد نگاه پنجره اینه واژه ای، نه کلامی، نه بانگ آوازینه بغض می شکند در تو تار حنجره ایسکوت، غرق سکوتی شهید گمنامم!ندارد آن دل پرخون سر مناظره ایتوکیستی گل پرپر که در عبور از خاک؟میان حلقه ی فوج ملک محاصره اینمی شناسمت اما چه می درخشی توکه آفتابی و من اشتیاق شاپره ایتو آن قدر به خدای امید نزدیکیکه دست سبز گشایش برای هر گره ایدریغ و درد که آغوش شهر کوچک بودبرای چون تو بزرگی، شهاب گستره ای
پروانه نجاتی
۸۹/۰۲/۰۴